از اواخر دهه 1990 انقلابی در کسب و کار مردم به وجود آمده است. به لطف اینترنت و فن آوری­های جدید مانند ایمیل، موتورهای جستجو، برنامه­های وابسته، پروتکل­های صوتی اینترنتی، مزایده­های آنلاین، ویدئو رسانه­ها، وبلاگرها ، و رسانه های اجتماعی، امروزه می توان در منزل بود و کسب و کاری جهانی داشت. اگر کسی سازمان یک میلیارد دلاری ایجاد کند که به شما امکان ارتباط مجانی با یک میلیارد نفر در سراسر جهان را بدهد، باز هم نمی­خواهید برای یک بار هم که شده امتحانش کنید؟

خرید خود را نهایی کنید

این انقلاب سرعت گرفته است. بیش از 1 میلیون دلار در سال صرف مخارج آنلاین می شود. از هر چهار دلار هزینه تبلیغات یک دلار سهم تبلیغات آنلاین است. و مردم به طور متوسط ​​40 دقیقه در روز در شبکه های اجتماعی همچون فیس بوک، یوتیوب، اینستاگرام، تلگرام و… فعالیت می کنند. اکثر مردم از فرصتهای شغلی به وجود آمده برایشان بی اطلاع هستند.

در این کتاب و وبلاگهای مرتبط من 100 مورد داستان موفقیت شرکت کنندگان در سمینارها و دانش آموزانم را آورده ام. شما خواهید دریافت…

چگونه یک مادر تنها، خانم میلی پونیس، در منزل از صفر دلار به درآمد ماهانه 2500 دلاری رسیده است، به لطف تویتر، طی کمتر از 90 روز.

چگونه جورج جی در کمتر از 8 هفته 6000 دلار به لطف یوتیوب درآمد کسب کرد و از سوپرمارکتی که در آن کار می کرد بیرون آمد.

چطور تام چمبرز از صفر شروع کرد و به لطف فیس بوک در کمتر از 5 ماه به کسب 20,000 دلار دست یافت.

چگونه جورجینا لانی سال گذشته ، به لطف برونسپاری، با کمترین هزینه و در کمتر از شش هفته از درآمد صفر دلار به 8000 دلار درآمد فعال رسید!

چگونه کوین تیلور از وبسایت Fiverr.com بیش از 8000 دلار درآمد دارد!

چگونه کیاران دویلی به لطف SEO به 7000 دلار در ماه می رسد و به یک ساحل در کامبوج منتقل می شود!

چطور تیزیانو در کمتر از 90 روز به لطف لیست سازی از صفر شروع می‌کند و به کسب درآمد 11،000 دلار در ماه می‌رسد! (و

به تایلند نقل مکان کرد!)

خرید خود را نهایی کنید

چگونه لورا ویلسون با 8 ساعت کار روزانه به لطف بازاریابی به درآمد 12،000 دلار دست می‌یابد!

چطور رویاکی طی 9 ماه به لطف کتاب الکترونیکی خود، از درآمد صفر به 15000 دلار رسید، از کتاب الکترونیکی متشکریم!

چطور لوسی جانسون در کمتر از 4 ماه به لطف سایت با اعضای بسیار بالا با مربیگری شخصی به درآمدی بالغ بر 40,000 دلار در ماه می رسد!

چگونه جاناتان ان. در مدت 6 ماه به لطف SEO از بدهی بسیار بالا به درآمد ماهانه‌ی بیش از 30،000 دلار رسید.

کارآفرینان لپ تاپ از استراتژی­های کسب و کار اینترنتی ساده استفاده می کنند که در این کتاب آمده است.

در این کتاب به شما می گویم که چطور مادرم-یک میلیونر لپ تاپ- کمکم کرد وقتی که در اوایل دهه 20 به طور کامل ورشکسته شده بودم به 7 میلیون دلار درآمد در سال رسیدم.

صفحات شامل…

چطوری به لطف کتاب الکترونیکی فقط در 28 روز از صفر شروع کردم و به کسب درآمد 10،000 دلار در ماه رسیدم.

چطور از طریق ارسال نامه مستقیم طی سه روز 50000 دلار کسب کردم.

به لطف تبلیغات فیس بوک، چطور توانستم طی هفت روز 952 دلار را به 36،000 دلار تبدیل کنم.

چطور به لطف یک قرارداد فروش لایسنس 90000 دلار در روز درآمد داشتم.

چطور به لطف راه اندازی محصول آنلاین در مدت 30 روز 380،000 دلار کسب شد.

به لطف یک وبینار زنده، چگونه 200،000 دلار در 90 دقیقه کسب شد.

و بسیاری از استراتژی های دیگر که قبلا هرگز لو ندادم.

خرید خود را نهایی کنید

هم اکنون شما می‌توانید یک درآمد مادام العمر به لطف Twitter, Facebook, Facebook Ads, Facebook pages, local business marketing, mobile marketing, YouTube, Google AdWords, search engine optimization, webinars, joint ventures, joint venture webinars, affiliate marketing, cost-per-action marketing, Fiverr.com, e-books, eBay, outsourcing, media buying, pay-per-click advertising, list-building, lead generation, membership sites و صدها راهبرد دیگر را داشته باشید!

اگر از کاری که انجام میدهید متنفرید، یا بدتر از این بیکار هستید، این کتاب به شما نشان می‌دهد که چطور به لطف اینترنت تمام وقت در منزل به بهترین نحو زندگی کنید! این کتاب به شما نشان می دهد که چگونه می‌توانید با استفاده از اینترنت بر بازار مسلط شوید، مشتریان بیشتری بیابید و درآمد و سود خود را افزایش دهید.

مقصودم این است که شما الهام بگیرد تا از فرصت های باور نکردنی قرن بیست‌و‌یکم بهره مند شوید و کمک‌تان کنم شما به آزادی و موفقیتی که می‌خواهید برسید.

اگر میتوانستم، می‌گشتم و پیداتون می‌کردم، تکانی به شما می‌دادم و با تمام وجودم فریاد می‌کشیدم: “از خواب بیدار شوید! شما نباید 30 سال بعدی زندگی تان را کاری کنید که روحتان را جریحه دار کند، فقط از زنگی لذت ببر! فرصت های فوق العاده زیادی برای شما وجود دارد! فقط انجامش بدید!”

شیوه زندگی کارآفرین لپ تاپ

امروزه، به لطف اینترنت، کارآفرینان 20 یا 30 ساله در اوقات فراقتشان کسب و کار اینترنتی خانگی ایجاد می­کنند که ماهانه از 5،000 تا 30،000 دلار درآمد دارند. آنها هر زمان که دلشان بخواهد سفر می­کنند و آزادند شغل شان را با خود به هرجای دنیا ببرند. و از همه جذابتر، وقتی آنها خوابند وب سایتشان برای آنها درآمد زایی می­کند!

خرید خود را نهایی کنید

رابرت کیساکی در کتاب پدر ثروتمند، پدر فقیرش توضیح می دهد که چطور برای فرار از افزایش هزینه ها سرمایه گذاری های متفاوتی انجام دهید(مثلا مشارکت یا اجاره ساختمان). هدف کسب درآمد از طریق ایجاد درآمد از طریق سرمایه گذاری درآمدهای شما هست. او توضیح می­دهد چگونه در سرمایه گذاری آزادی بدست بیاورید.

وقتی سرمایه گذاری را شروع کردم 12،000 دلار بدهی داشتم، هیچ درآمدی نداشتم و بی خانمان بودم. عقیده ام سرمایه گذاری روی دارایی­ها نیست. در عوض، من تصمیم گرفتم دارایی جهت سرمایه گذاری را بسازم. درنهایت، این کسب و کارهای اینترنتی تا کسب هزاران دلار در روز رشد کردند.

در سال بیستم، 64،000 تا مشتری در 116 کشور سراسر جهان و 16 مسیر مختلف درآمد ایجاد کرده بودم. میتونستم در منزل، یا زمان سفر به دور دنیا، یا در حین سفر با کشتی تفریحی بر دریای کارائیب به کارم برسم. در حقیقت، من می‌توانستم هرجای سیاره زمین که به اینترنت دسترسی داشتم به کارام برسم.

علاوه بر این، اولین کسب و کار اینترنتی من تنها 400 دلار برای راه اندازی هزینه داشت و هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد و درآمدی بیش از 10،000 دلار در ماه دارد! زمانیکه شما هزینه های اجرای یک کسب و کار معمولی را با کسب و کار اینترنتی مقایسه می‌کنید تفاوت قابل توجه است.

هزینه های اجرای یک کسب و کار اینترنتی خانگی

اتصال به اینترنت	$20درماه
مشاوره جهت دریافت اطلاعات	$60درماه
مراجعه به وبینار و اجرای وبینار	$99درماه
هاست	$15درماه
برونسپاری(ساخت و اجرای وب سایت)	$500درماه
جمع کل	$694درماه

 

تصور کنید که یک کسب و کار دارید. . .

هزینه های راه اندازی عملا ناچیز است.

نیازی به پرسنل ندارید.

نیازی به دفترکار ندارید.

شما می‌توانید از خانه و یا در هر نقطه از جهان کارتان راه اندازی کنید.

دیگران محصولات شما را برایتان به فروش می رسانند! (به عنوان مثال، بستگان)

اجرای خودکار (افراد به طور خودکار محصولات شما را از وب سایتتان خریداری می کنند).

این امکان برای شما فراهم می‌شود تا از تکنولوژی های باور نکردنی مثل ایمیل، موتورهای جستجو، برنامه های وابسته، پروتکل صوتی از طریق اینترنت، مزایده های آنلاین، پخش زنده ویدئو، وبینارها و رسانه های اجتماعی استفاده کنید!

و همه آنچه که نیازمندید…لپ تاپ شما است!

خرید خود را نهایی کنید

سایر مزایای زندگی به شیوه زندگی کارآفرین لپ تاپی عبارتند است از:

انعطاف پذیری کامل! هر زمان احساس می­کنید دوستش دارید کار می­کنید. هروقت دوست داشتید زود یا دیر از خواب بیدار می­شوید- نیازی به فعال کردن زنگ ساعت ندارید. هر زمان از روز دوست داشتید می تونید تعطیل کنید.

شما رئیس نخواهید داشت! نیاز نیست تحت امر یه احمق باشید! حتی می‌توانید تجربه به آتش کشیدن رئیستون رو داشته باشید! (کارآفرینان لپ تاپ معمولا کارشان را در اوقات فراقت شروع می‌کنند زمانی که هنوز مشغول در محل کارشون هستند. در نهایت هر وقت که درآمد شما به حدنصاب رسید می‌توانید ریس خود را به آتش بکشید!)

نیازی ندارید با همکاران مزاحم برخورد داشته باشید! سروکله زنی اضافی ندارید، نه قوانین اداری بیشتر، نه زیاده خواهی بیشتر، نه جلسات کسالت آور بیهوده.

شما می‌توانید پدر خانه دار، یا مادر خانه دار باشد! نیازی به کودکستان یا پرستار کودک ندارید. شما می‌توانید شاهد بزرگ شدن بچه هاتون باشید.

شما می‌توانید وقت بیشتری با تنها عشقتان، خانواده تان یا دوستانتان صرف کنید. شما می‌توانید آنها را ببینید و با آنها در کشورهای مختلف سراسر جهان باشید.

بدون نیاز به رفت و آمد بیشتر، گیر کردن در ترافیک هر روزه، ساعت‌ها وقت هدر دادن هر روزه، صرف هزینه های بالای سوخت.

هر وقت خواستید می‌توانید مسافرت کنید، کشورهای مختلف رو ببینید.

شما می‌توانید به سمینارها بروید، دوره ای بگذرانید، چیزهای جدید یاد بگیرید، افق های فکری تان را وسعت ببخشید.

شما می‌توانید در ساحل زندگی کنید. شما می‌توانید همین امروزبازنشسته شوید نه اینکه منتظر 65 سالگی تان بمانید.

می­توانید در منطقه با مالیات پایین یا معاف از مالیات زندگی کنید و نیازی به صرف هزینه و هفته­ها وقت برای حسابرسی سالانه ندارید.

شما می‌توانید حقوقتان را هرماه افزایش دهید! (شما می‌توانید با افزایش تعداد نامه‌ها، به راحتی حقوق‌تان را زیاد کنید!)

یک روز عادی من به نظر اینطور است. من از خواب بیدار می شوم، دوش می گیرم و برای هوای تازه دریا بیرون می روم ، چشم انداز را تحسین می‌کنم، وبا سگ شکاری طلایی ام ، لئو بازی می‌کنم.

من بعد از آن صبحانه ام را “نوشیدنی سبز” (خیار، کرفس، سیب، اسفناج، آووکادو) همراه شریکم وقتی روی صندلی آفتاگیرم کنار استخرمان استراحت می­کنیم می­خوریم.

خرید خود را نهایی کنید

سپس پای لپ تاپم می‌نشینم، به بعضی از ایمیل‌های مربوط به شرکای تجاری یا وبینار یا توسعه محصولاتم پاسخ می‌دهم یا کار برون سپاری به تیم هایم را انجام می‌دهم.

سپس کمی به خودم استراحت می‌دهم با دوچرخه‌ام در امتداد دامنه کوه می‌روم تا به خانه دوم‌مان برسم، همراه لئو می‌رویم برای دویدن. تابستان‌ها ما معمولا پس از پایان کار در ساحل روبروی خانه مان، جایی که ما عاشق شنا کردنیم بسر می­بریم.

بعدازظهر معمولا می‎نویسم، خلق محصولات، پست برای وبلاگ، ایجاد محتوا برای اعضای سایت‎ها یا کتاب‎ها و ایمیل‌ برای ارسال به لیست نامه‌هایم، یا گاهی اوقات من یک درس جدید را مطالعه می‌کنم که بتوانم استراتژی کاری تازه‌ای یاد بگیرم.

بعد از ظهرها من و شریکم همراه دوستمان به بازی تنیس یا صرف وعده غذایی یا به پاتوق آب گرم‌مان می‌رویم. شب هنگام، ما دوست داریم به وسیله اجاق آرامش بگیریم، وعده غذایی خوب داشته باشیم، و فیلم تماشا کنیم.

به طور متوسط، هفته ای یک بار، وبینار 90 دقیقه ای برای مشتریانم اجرا می‌کنم.

ما ماهی شش یا هفت تا سفر در ماه، دور اروپا یا مناطق عجیب و غریب دیگر که تصور می‌کنید مثل تایلند، مولداوی، برمودا، دریای کارائیب، سنگال، مصر، استرالیا داریم.

اگر دوست دارید چیزهای این چنینی بشنوید، به دنیای کسبه لپ تاپی خوش آمدید.

زندگی آزاد-چرا شما باید کارآفرین لپ تاپی شوید.

قریب به اتفاق کاآفرینان اینترنتی زندگی در تایلند، فیلیپین، آمریکای جنوبی، قبرس یا هر کشوری که هزینه زندگی در آنها بین 10 تا 30 دلار در روز هست را انتخاب کرده اند.

آنها تجربه زنگی را پیدا می‌کنند که هزاران دلار، پوند یا یورو ذخیره کنند و ثروت (معاف از مالیت) را هر ماه می سازند.

مکآن‌های خاصی وجود دارد – تانزانیا، تایلند، کامبوج، اکوادور – که بسیار ارزان هستند و به نظر غیر واقعی است. یا شیلی، در آمریکای جنوبی، یک کشور با ثبات و امن است که هزینه زندگی آن تقریبا 40 درصد کمتر از اروپا است.

چند تن از کارآفرینان لپ تاپ من، مانند دیوید کوانگ، میچ سندرز، گرگ جیکوبز، جیم گراهام و آرون تارکو، به تایلند نقل مکان کرده‌اند که طبق یکی از آنها، “شما می‌توانید با داشتن فقط 1500 دلار در ماه مانند یک پادشاه زندگی کنید! ”

من معتقدم که اکثر مردم می‌توانند تجربه باورنکردنی، رویایی و استاندارد زندگی کردن را با اتخاذ چند تصمیم درست بدست آورند.

علاوه بر این، در جهان امروز، برای اطمینان از اینکه ثروت و استاندارد زندگی خود را حفظ کنید، باید اقدامات فعالانه‌ای را برای به حداقل رساندن مالیات خود و حفاظت از دارایی های خود انجام دهید. این به معنای انتخاب اقامت در کشوری با استانداردهای بالای زندگی است و همچنین آب و هوای فوق العاده و مالیات بسیار کم!

خرید خود را نهایی کنید

جهان در حال تغییر است دولت‌ها شکست خورده‌اند. آنها دارایی‌های خود برای پرداخت بدهی‌های عظیم خود ارزان می‌فروشند (نمونه بارز آن، “خصوصی سازی” است)، آنها ارزش پول‌شان را تنزیل می­دهند(از طریق تورم) و مالیات‌ها را افزایش می‌دهند.

با چاپ پول بیشتر- پولی بیشتر از محصولات و خدمات – بانک های مرکزی مجبور به تنزیل ارش پول می‌شوند و همه چیز گرانتر می‌شود، و بسیار پر هزینه‌تر برای شما مشتری نهایی!

در نتیجه، کارگران به طور متوسط در حال حاضر در یک گردانه موش بی رحم هستند ، جایی که آنها باید سریعتر و سریعتر حرکت کنند و درجا بزنند.(نژاد موش های مذکور).

در بسیاری از کشورهای غربی، قدرت خرید کارگران در حال کاهش است و قیمت کالاها و خدمات هم‌چنان افزایش می‌یابد و این در حالی است که مالیات‌های بیشتر و بیشتر درآمد شما را می‌خورند. ممکن است زود پیدایش کنید، داشتن کسب و کار اینترنت محور، به دور از هر گونه ایده فانتزی، مطلقاً باید وجود داشته باشد. امروزه بسیاری از بازاریابان اینترنتی کارشان را در سنگاپور ایجاد می‌کنند و در هنگ کنک یا سنگاپور حساب بانکی دارند. در شرایط خاص – و قبل از اقدام به هرکدام از این موارد، از مشاورهای حقوقی و مالی بین المللی مشورت بگیرید- آنها می‌توانند به شما کمک کنند تا در حدود صفر درصد مالیات پرداخت نمایید!

آیا می‌دانستید که در سیشل میزان مالیات برشخص صفر است، مالیات شرکت صفر است، مالیات بر درآمد سرانه برابر صفر است، هیچ مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات GST وجود ندارد و شما نیازی به ثبت حساب های خود در هیچ کجایی ندارید؟

آیا می دانستید که اگر بیش از چهار ماه از سال را(توریست دایمی یا سبک زندگی توریستی دایمی) در یک کشور خاص زندگی نکنید، نیازی نیست هیچ گونه مالیاتی پرداخت نمایید؟

کسب و کار اینترنتی این اجازه رو بهشون میده که از مزایای سبک زندگی خوبی استفاده کنند و مقایسه خوبی از زندگی در کشورهای مختلف داشته باشند.

تصور کنید درآمد پوند انگلیس، فرانک سوئیس، یا دلار استرالیا دارید و. . . و هزینه فقط چند بات تایلند، پزوی فیلیپین یا روپیه هند است!

از سوی دیگر، اگر شما دارای یک کسب و کار سنتی باشید، شما تقریبا به کشوری وابسته‌اید که کسب و کار شما در آن قرار دارد و مجبور به پرداخت مالیات به دولت آن کشور هستید.

از هر 100 نفر 1 نفر هم از کارآفرینان گزینه درست را نمی یابند. کمتر از 5 درصد از کارآفرینان واقعا درک می کنند که چگونه می‌توانند از شرایط این فرصت ها بهره ببرند، اما به گفته سیمون بلک، سردبیر خبرنامه “مرد پادشاه”، سرمایه گذاران و صاحبان کسب و کار از ماندن در یک جا خسته شده اند و به شکل فزاینده ای حرکت به سمت آن سوی آبها مواجهیم:

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن جغرافیا و مرزها کمتر مورد توجه هستند… دیگر قل و زنجیری که آنها استفاده می‌کردند نیست. فناوری به راحتی این امکان را به شما داده که هرجا خواستید زندگی کنید، و هر جا خواستید زندگی می‌کنید، بدون اینکه بخواهید مجبور به اقامت در جایی ثابت باشید.

این فقط برای کسب و کارهای آنلاین و وبلاگ نویسان نیست، به هر حال این دو مدل کسب و کار به وضوح در یک جهان بدون مرز کار می کنند. به معنای واقعی کلمه، صدها نفر از متخصصان که برای خود کار می‌کنند، با مشتریان کمتری جلسه دارند، نمونه‌های همچون معامله گران، طراحان، برنامه نویسان، کارکنان رسانه ای، فروشندگان تلفنی، تحلیلگران، کارکنان خدمات مشتری و غیره.

طی چند سال آینده، من پیش بینی می‌کنم که با تغییر جمعیت، مردمان بسیار بیشتری شروع به فراتر رفتن از کشور خود و کشف این گونه فرصت ها برای زندگی در خارج از کشور هستند و این در حالی است که درآمد خود را کسب می کنند و به خانه برمی‌گردند.

این نتیجه بحران بدهی، بحران اقتصادی و منابع در سراسر جهان است؛از شرایط خسته کننده ماندن در یک جا، جرم در حال افزایش است، هزینه ها افزایش می یابد، نداشتن چشم انداز کاری، یا افزایش سیایت ها، تعداد زیادی از مردم دوست دارند جابجا شوند، در بسیاری از موارد، مرغ همسایه غاز است.

سیمون بلاک

خرید خود را نهایی کنید

 

چطور با یک میلیونر لپ تاپ ملاقات داشتم

 

به امید زندگی بهتر در سن 18 سالگی یونان را ترک کردم و وارد انگلستان شدم. تغییر محسوی در زندگی‌ام ایجاد نشد. شغل حفاظت فیزیکی را پس از دوسال، که فقط 5 دلار در ساعت دریافت می‌کردم، ازدست دادم. طی آن زمان بانک‌ها عملا کارت‌های اعتباری را به من انداختند- عجیب هم نبود- هر ماه بر بدهی‌هایم افزوده شد.

من برای مدت کوتاهی در یک شغل فروش تلفنی مشغول به کار بودم که به ازای هر ساعت 6 دلار دریافت می‌کردم، امیدوار بودم که کمیسیون را دریافت و بدهی‌هایم را پرداخت کنم. من در 14 ماه فقط یک فروش انجام دادم و در کارم خیلی افتضاح بودم و درنهایت اخراج شدم.

تا نوامبر 2003، در اواسط دهه 20، 12 هزار دلار بدهی داشتم، هیچ پولی نداشتم، شغل نداشتم و هیچ امیدی نداشتم.

از همه بدتر منو از آپارتمانم انداختند بیرون؛ من دو ماه اجاره را پرداخت نکرده بودم. به دلیل شرایط بوجود آمده من بسیار احساس خجالت و شرمساری می‌کردم، به هیچ کسی نمی‌توانستم بگویم که چه اتفاقی افتاده است. در هر صورت، خانواده‌ام برگشتند خانه-با کسی واقعا در این مدت صحبت نکردم-به هرحال، در این موقعیت کسی نمی‌توانست کمکم کند.

بدون پول و جایی برای سکونت، سرانجام در یک ساختمان متروکه در لندن، با تعداد انگشت شماری از افراد بی خانمان، پناه گرفتم. آن اوقات ترسناکی بود. شما باید سعی کنید یکم بخوابید، نمی‌دانید اگر آنجا بروید کتک می‌خورید یا روی سرتان خراب می‌شوند. من با وجود عدم توان خرید غذا از اخراج شدن می‌ترسیدم.

یادم میاد رفتم سوپرمارکت خیار و بروکلی بخرم، اشک توی چشمام حلقه زد، چون پولی برای خریدشون نداشتم. 12,000 دلار بدهی بانکی داشتم، سال‌ها باید برای پرداخت بدهیم تلاش می‌کردم. حتی 37 سنت برای خرید بروکلی پول نداشتم. چون با همون 37 سنت هم میتونست یه مقدار از بدهی‌هام رو تسویه کنم.

یاد میادم رفتم از خود پرداز 30 دلار پول بردارم. آخریم خاطره ام از کارت بانکی، نمایشگر نوشت”موجودی کافی نیست!”، با خودم فکر کردم. “خودشه!” من چیزی برای از دست دادن ندارم!”

خرید خود را نهایی کنید

و با این حال به طرز معجزه آسایی، هفته‌ای پس از آن، بانک ها اعتبار محدودی را در یکی از کارت های اعتباری من اضافه می‌کنند.درست است که من بیشتر در بدهی غرق می‌شدم، اما حداقل می‌توانستم کمی غذا بخرم و چند روز بیشتر زنده بمانم.

هر روز باید به تبلیغات طبقه بندی شده و پست‌های شغلی نگاه می‌کردم. اما هیچ کس نمی‌خواست مرا استخدام کند. بعضی روزها آنقدر افسرده بودم که حتی انرژی کافی برای بلند شدن از رخت‌خوابم را هم نداشتم (روی تشک مرطوب و کثیف روی زمین خوابیده بودم).

تمام وقت به خودم می‌گفتم چرا بارها و بارها باخته بودم. بعلاوه افکار منفی مرا به افسردگی می‌کشیدند.

“کافیه!” یک روز فریاد زدم، گریه کردم. فقط بایستی از ذهنم بیرون می کردم. این افکار دیوانه ام کرده بودند. از آن ساختمان رفتم بیرون، توی آن خیابان، و فقط توی باران سرد دویدم، در تمام طول راه گریه کردم. ریه‌هام می‌سوختند و من می‌توانستم هوای سرد را از طریق لباس های خیس شده زیر باران احساس کنم. من سرانجام در گورستان اولد برامتان در ارلز کورت از خیابان‌های شلوغ و باران پنهان شدم. اصلا دوست نداشتم کسی مرا ببیند.

هیچ کس آنجا نبود و بعد از رسیدن به انتهای گورستان، در میان برخی از قبرهای قرن هفدهم، غش کردم. بعد از مدتی بهوش آمدم به اطراف نگاه کردم و به یکی از سنگ قبرها توجه کردم. نامش را فراموش کردم، اما این مرد جوان بین سال 1654 تا 1674 زندگی می کرد. “تقریبا هم سن من بود”، به فکر فرو رفتم. آن موضوع باعث شد که فکر کنم اگر من جای او و آنجا بودم چه؟

“اگه من امروز میمردم چه چیزی بر روی سنگ قبرم می‌نوشتند. شاید همه می‌توانستند بگویند مارک آناستازی، به عنوان نگهبان امنیتی کار می کرد، هرگز به کسی آسیب نرساند، هرگز مهم نبود. او مرده است.”

با حالی ناامید و افسرده شروع کردم به خود آمدن، و اشک‌های شوق شروع کردند به بارش، به طور ناگهانی یک سوال به سرم افتاد: “چه اتفاقی افتاده است؟”

“چه چیزی را از دست دادم؟ منظورت چیه، چه چیزی را از دست دادم؟ من ورشکسته هستم! من چیزی برای از دست دادن ندارم! اجازه دهید چیزی برای اولین بار داشته باشم، بله من چیزی برای از دست دادن دارم! »با صدای بلند، برانگیخته شدم.

بازهم این صدای عجیب پرسید:

“چه چیزی داری؟”

در آن لحظه یک حقیقتی به من ضربه زد. متوجه شدم که تمرکزم روی حفظ وضع موجود زندگیم هست. هیچ وقتی از ذهنم بیرون نمی‌رفت که آیا من واقعا به دیگران کمک می‌کنم. آیا من به مردم کمک می‌کنم؟ آیا ارزش افزوده ایجاد می‌کنم؟ آیا من چیز متفاوتی ایجاد می‌کنم؟

بلند شدم، به آن قبرستان نگاه کردم، و تعهد دادم:

“من قصد دارم همه چیز را تغییر دهم. این آخر راه نیست. این تازه شروع کار است. من قصد دارم برای تغییر زندگیم بجنگم و زندگیم را فدای آموزش به دیگران می‌کنم تا چنین کاری را انجام دهند!”

خرید خود را نهایی کنید

تصمیم دارم این آزمایش را نمایش دهم-یک آزمایش که نشان دهد که من یک فاتح واقعی خواهم بود. من قصد دارم تمام این چالش را از بین ببرم. آنها می‌گویند مشکلات میدان خودسازی است . خوب، بگذارید خودسازی کنیم!

عزمم را جزم کردم. تصمیمی جدی گرفتم و همه‌ی چیزهای دیگر را کنار گذاشتم. من قصد داشتم آن را انجام دهم، مهم نیست چه می‌شود!

من از آن گورستان خارج شدم، احساس آزادیی داشتم که تا بحال حس نکرده بودم.

تاکنون این احساس را نمی‌شناختم، اما 28 روز بعد اولین تجارت اینترنتیم را شروع کردم که درآمدش بیش از 10،000 دلار در ماه بود.

 

سمیناری که زندگی من را تغییر داد

نه چندان دورتر از محل زندگی ما، یک سمینار پیشرفت شخصی به صورت رایگان در آخر هفته برگزار شد. آن به ما قول داد که “راهکارهای موفقیت میلیونرها” را برایمان فاش کند. در ابتدا شک و تردید داشتم، اما از آنجایی که من چیزی برای از دست دادن نداشتم، تصمیم گرفتم اجرایش کنم.

“چه کسی می‌دانست؟ من ممکن است کسی را ببینم که بهم کار بدهد!» با خودم فکر کردم.

او در آن سمینار چیزهایی به من آموخت که در نهایت زندگیم را تغییر داد. مطالب فوق العاده بود، در آن سمینار با کسی آشنا شدم که بعدها معلم من شد.

او کنارم نشت، و در اولین زنگ تفریح خودم را معرفی کردم، از او در مورد سمینار و اتفاقات زندگیش پرسیدم. او در کنار من نشسته بود و در اولین صحبت‌ها، خودم را معرفی کردم، از آنچه در مورد سمینار و آنچه که برای زندگی انجام داده بود پرسیدم. کمی بعد از این تلاشی که کردم فهمیدم این آموزش زندگی مرا تغییر خواهد داد.

“هام . من چه کار می‌کنم…” او با لبخند گفت. “خوب… با لپ تاپم پول درمی آورم، ” به پاسخ او به طرز عجیبی خندیدم این؛ بیگانه مهربان 40 سال همراهم بود، ولی درکش نمی‌کردم.

پس از تلاش فراوانی که کردم، او به من گفت؛ وبسایت‌های زیادی دارد، و محصولات مختلفی مانند کتاب‌های الکترونیکی را به فروش می رساند، برای مثال، برای هر فروشی کمسیون دریافت می‌کند. او می توانست تمام کسب و کار یک میلیون دلاری خود را با لپ تاپش، از هر نقطه و در سراسر جهان تا زمانی که اینترنت وجود داشت، اجرا کند.

حالا، پدر روزنامه نگارم، 30 سال است که پشت رایانه‌اش نشسته و پول بسیار کمی دریافته است. ما همیشه شکست خوردیم. چطور ممکن است همین جا کنار من نجیب زاده نشسته باشد و یک میلیون دلار در سال از لپ تاپش درآمد بدست بیاورد؟

او جهت تشریح گفت؛ “شما می دانید، از اواخر دهه 1990، مسیر کسب و کار به لطف اینترنت به طور انقلابی باز شده است. صنایع کاملا تازه‌ای رشد کرده اند. میلیون‌ها شغل و صنعت قدیمی ناپدید شده‌اند. و اکثر مردم نمی‌دانند این انقلاب اتفاق افتاده است. و آنها هیچ تصوری از گزینه های خود ندارند.”

جرقه‌ی بزرگی در ذهنم زده شد. هنوزم فکر می‌کردم. “آیا این مرد می‌تواند به من کار بدهد؟ همه این‌ها به نظر عالی است، اما من نیاز به شغلی دارم… ”

در طول آخر هفته به خوبی در کنار هم کار می‌کردیم و در آخر جزئیات تماس را تغییر دادیم. بعد از آن به مدت کوتاهی او را “آقای میلیونر لپ تاپ “-L.M. صدا زدم.

روز بعد تعدادی از تمرینات که در سمینار به ما توصیه شد، از جمله نوشتن اهدافم، نوشتن 20 چیزی که در مورد خودم دوست داشتم، 20 چیز که در زندگی‌ام بابت آنها سپاسگزار بودم، 100 دلیل برای اینکه مجبور بودم پول بیشتری بدست آورم و طوفان مغزی 100 راه چگونگی کسب پول بیشتر، را انجام دادم.

وقتی که این تمرین نهایی را انجام دادم، چیزی که میلیونر لپ تاپ به من گفته بود، به یاد می آورم – یک استراتژی ساده که او برای ایجاد چند هزار دلار در ماه به صورت آنلاین استفاده کرده بود.

به او از طریق باجه تلفن زنگ زدم.

“سلام، L.M. گوش کن . .من به کمک شما نیاز دارم.”

“چه خبر است، مارک؟”

خرید خود را نهایی کنید

“خوب. . .برای شروع…. من از یک تلفن خانه خارج از یک ساختمان مخروبه که من و بعضی از بچه های بی‌خانمان در آن ساکنیم تماس می‌گیرم. من ورشکست شده‌ام. ماه ها تلاش کرده‌ام تا کاری انجام دهم، اما خوش شانس نیستم. من از ژانویه سال گذشته از آپارتمانم اخراج شده‌ام و از چهار ماه گذشته خیلی بی‌خانمان شده ام… ”

“بگذار حدس بزنم. . کمی پول لازم دارید!”

“نه..نه. من تماس نگرفتم برای پول گرفتن. جایی مطالعه کردم که شما برای یادگیری باید کار کنید، نه اینکه فقط برای پول در آوردن کار کنید. در واقع، سعی کنید برای کسی که می‌تواند چیزهای ارزشمندی به شما آموزش دهد، کار کنید. به هر حال، این مهم نیست… به خاطر بیاورید که چگونه در سمینار به من گفتید با فروش یک کتاب الکترونیک در اینترنت پول بدست می‌آورید؟ آیا هنوز هر ماه از این کتاب الکترونیکی 1800 دلار درآمد دارید؟

“خب، در واقع، من در حال حاضر 2،400 دلار در ماه از آن کتاب الکترونیکی پول در می آورم.”

“واقعا؟! فوق العاده است. گوش کن؛ من مایل هستم برای شما رایگان کار کنم در هر موردی که برای کسب و کار نیاز دارید کمک می‌کنم! یکسره از شما سوال می‌کنم که ممکن است خواهش کنم استراتژی تان را به من بیاموزید!”

میلیونر لپ تاپ تاملی کرد و داد زد؛ نیازی به انجام این کارها نیست. من فکر می‌کنم او متوجه شد که نمی‌خواهم ناراحتش کنم که رازش رو بهم بگه!

او گفت؛ “به خانه‌ام بیا تا به تو نشان دهم چه کاری انجام می دهم.”

مشاوره های میلیونر لپ تاپ

بعد از آن هفته او را در قصرش در لندن دیدم. او چند کار برای تمام کردن داشت، بنابراین فقط روی نیمکت اتاق کار خانگی‌اش نشستم.

او چند قدم دورتر نشسته بود و پشتش به من بود.

“او او او… “او در حالی که مونیتور رایانه‌اش را تماشا می کرد، باصدای بلند فریاد زد؛ “کسب پول بسیار ساده است. او مغرورانه نشسته بود و چشم‌هایش را از روی صفحه برنمی‌داشت. با لمس تنها چند دکمه روی لپ‌تاپش در کمتر از 5 دقیقه 15734 دلار درآمد کسب کرد.

همان‌طور که من آنجا درحالی که غمگین نشسته بودم، با احساس نکته‌ای را بیان کردم: من شکست خورده بودم، بیکار بودم و خیلی بدهکار بودم. “منظور شما چیست، پول درآوردن آسان است”؟!! همه می‌دانند که پول درآوردن سخت است! به همین دلیل بوده است که خانواده ام همیشه شکست خورده‌اند. “من به خودم فکر کردم، همان‌طور که به او خیره شده بودم. اما من چیزی نگفتم.با وجود عصبانیتم، هنوز می‌خواهم استراتژی‌اش را یاد بگیرم!

درحالی که به دور و بر دفترکارش نگاه می‌کردم یه دوجین کتاب خودسازی شخصی دیدم که در دور تا دور اتاق هستند. از عناوین این دوره‌ها، متوجه شدم که او زمان زیادی را صرف یادگیری در زمینه بازاریابی، کسب و کارو… انجام داده است.

خرید خود را نهایی کنید

بعداً متوجه شدم که او در بیش از یکصد برنامه توسعه شخصی، ایجاد ثروت، کسب و کار و سرمایه گذاری شرکت کرده است و ده ها روش استراتژی بازاریابی و تجاری را آموخته است. او همچنین پول زیادی به مربیان برای آموزش پرداخته بود. او بیش از 70،000 دلار برای این آموزش مداوم هزینه کرده بود و به لطف این سرمایه گذاری، کسب 10،000 دلار در پنج دقیقه به لطف لپ تاپ برایش آسان بود. در واقع، به نظر می‌رسید که توانایی‌های میداسکاپ(شخصی که دست به هرچیزی میزد طلا میشد.) را دارد، طوری که هر چیزی به دستش می رسید طلا می‌شد.

همان‌طور که کتابخانه جالبش را مورد بررسی قرار می دادم، تصویری به ذهنم خطور کرد، کمی شبح مانند. در ذهنم دیدم که او از سمینارهایی که حضور داشت، کتاب‌هایی که خواند بود، تمام دوره‌های تحصیلات تکمیلی، سی دی و دی وی‌هایی که استفاده کرده بود؛ نکاتی به صورت یادداشت جمع آوری کرده بود و با آنها به اوج رسیده بود. از نگاه بالا، او دیدگاه‌های مختلفی در مورد هر چیز دارد. او می‌توانست بلندتراز دیوار خاکستری بزرگ را ببیند. ثروت و فرصت وسیع و گسترده بود. پایین که در آن ایستاده بودم، همه دیوارهایی که میتوانستم ببینم خاکستری بود. اکثر مردم این فرصت‌ها را در اطرافشان نمی‌بینند. از آن نقطه، نقاط بالاتری وجود دارد، لپ تاپ میلیونر می‌تواند صادقانه بگوید: “وای! پول درآوردن بسیار آسان است!”

من درحالی که هنوز چشم از مونیتورش برنداشته بود، گفتم:”حق با شماست، شما انجام می‌دهید. هرچه بیشتر یاد بگیرید، بیشتر درآمد کسب می‌کنید، “”من نیز باید این استراتژی‌ها را یاد بگیرم تا بتوانم پول بیشتری کسب کنم، مثل شما”.

“در حقیقت، چیزی که می خواهم بگویم راز یک میلیونر لپ‌تاپ است.” او هنوز چشم هایش را از روی صفحه نمایش برنداشته بود.

 

راز اول میلیونر: هرچه بیشتر یاد بگیرید، بیبشتر درآمد پیدا میکنید.

سرنجام او چرخید، به من نگاه کرد و گفت:

“ساده است. اگر بتوانید زندگینامه افراد موفق که شامل دانش و تجربیات‌شان هست بدست آورید، آن را به کتاب تبدیلش کنید و سپس آن را بخوانید، این مثل این است که تمام تجربیات و ایده هایش را در چند ساعت کسب کنید. شما مجبور نیستید تمام عمرتان را آزمون و خطا کنید. تصور کنید از این راه زندگینامه 100 نفر از افراد موفق را بخوانید! این جور آموزش بهترین نوع اهرم است”

این باعث شد که من به پدرم فکر کنم و اینکه چگونه همیشه تصور می‌کردم، او بهترین را می‌داند، او هرگز در مورد کسب و کار و بازاریابی هیچ مطالعه‌ای نکرده بود. با این وجود او بیش از 30 نقشه مختلف از کسب پول از راه قمار در کازینو را امتحان کرد بود، برای راه اندازی یک نشریه یا بستنی فروشی. هر بار پولش را از دست می داد.

در نهایت، در طول سال، من در حدود 100،000 دلار برای آموزش مداوم در زمینه بازاریابی، ایجاد ثروت و توسعه شخصی صرف خواهم نمود (ترجیح می‌دهم برای بدست آوردن نصیحت‌های افراد موفق کمی پول پرداخت نمایم تا اینکه کل سال را با آزمون و خطا از دست بدهم-از آن سرمایه گذاری کمی که انجام دادم تا 100 برابر پول بیشتری کسب کنم ممنونم).

اما در آن روز من کاملا یک مبتدی بودم.

از اینجا سوال بعدی میلیونر لپ تاپ است.

پول چیست؟

L.M. بلند شد و کنارم روی نیمکت نشست.

او پرسید:”می‌خواهید پول بیشتری بدست آورید؟”

بله مجبور هستم…”

“خوب، بیایید با اصول اولیه شروع کنیم. آیا واقعا می‌دانید پول چیست؟” “امم…پول چیزی است که شما برای بدست آوردن چیز دیگری پرداخت می‌کنید. درسته؟”

“مطمئناً، اما چگونه شروع کردید؟ چرا پول ساخته شد؟ قبل از پول چه بود؟ چه چیزی پول واقعی را نشان می دهد؟”

ببینید من نواقص را ترسیم می‌کنم، وی ادامه داد: “می‌بینید پول فقط ابزار مبادله است. در زمآن‌های قدیم مردم از مبادله کالا و خدمات استفاده می‎کردند” من در ازای 10 عدد جوجه 10 عدد شمشیر به شما می‌دهم. تصور کنید خرید روزانه برایتان چقدر سخت بود، و در بازار محلی برای پرداخت هزینه خدمات بایستی شمشیر‌های زیادی استفاده می‌شد.

“بنابراین، پول برای نشان دادن ارزش کالاها ایجاد شد و به مردم کمک کرد راحت‌تر کالاهای و خدمات را معامله کنند.

“این یعنی چی؟ این به این معنی است که پول چیزی نیست جز اندازه گیری ارزش ایجاد شده‌ای که شما ساخته و به مردم تحویل می‌دهید.

“البته این بدان معناست که بیشتر جریان پول برای کسی است که ارزش بیشتری ایجاد نماید.”

این قطعاً باوری متفاوت نسبت با آنچه در فکرم پروش یافته بود، بود. پدرم همیشه می‌گفت: “پولدارها حریص، سوئ استفاده گر و بدجنس هستند! آنها از طریق رشوه دادن به دولت پودار می‌شوند!”

میلیونر لپ تاپ به من توضیح داد، افراد موفق خیلی متفاوت‌تر از افراد فقیر و ورشکسته فکر می‌کنند. به عنوان مثال، افراد موفق معتقدند:

“پول چیزی جز اندازه گیری ارزش کار برای دیگران نیست!”

“من متوجه شدم مردم چه مشکلاتی دارند و با ارائه راه حل‌های عالی به آنها کمک می‌کنم! به همین دلیل من پول بیشتری می‌گیرم!”

“دقیقا همان مقدار پولی دریافت می‌کنم که کارم ارزش دارد!”

“درآمدم رابطه مستقیم با توانایی‌ها و ارزش ایجاد شده نسبت به دیگر آدها دارد!”

میلیونر لپ‌تاپ دوباره به من توضیح داد، پولی که در بانک دارد، به سادگی نشان دهنده میزان ارزش و کاری است که انجام داده است. بنابراین، اگر شما پول بیشتری می‌خواهید، شکل ساده‌اش این است؛ باید ارزش بیشتری ایجاد کنید!

وی ادامه داد: “این به لطف تلاش کارآفرین‌ها است – کسی که برای مردم ایجاد ارزش افزوده می‌کند-تا اقتصاد رشد نماید. با سازماندهی تلاش مردم، سرمایه، خلاقیت و زمان، آنها ارزش بیشتری را ایجاد می‌کنند! آنها تولیدات بیشتری انجام می‌دهند و اهرم‌های بیشتری استفاده می‌کنند، و در نهایت می‌توانند ارزش بیشتری ایجاد کنند!

خرید خود را نهایی کنید

همه این ارزش‌ها به عنوان تولید ناخالص داخلی(GDP) یک کشور محسوب می‌شود. هرچه تولید ناخالص داخلی در یک کشور افزایش یابد، پول بیشتری چاپ می شود، به مردم اجازه می‌دهد همه آن ارزش‌ها را مبادله کنند. این فرآیند، ثروت و استاندارد زندگی همه را افزایش می‌دهد. این به معنای ایجاد ارزش بیشتری است که ما به عنوان کارآفرین ایجاد می‌کنیم، پول و ثروت بیشتری برای به اشتراک گذاری ایجاد می‌شود.”

لحظه سختی داشتم سرم را چرخاندم و گفتم: “خوب، این خیلی متفاوت‌تر از آن چیزی است که قبلا به من گفته شده بود. فرض کنید که حق با شماست، دقیقاً این موضوع چطور به من کمک می‌کند پول بیشتری کسب کنم؟”

“مساله فقط همین! اگر می‌خواهید پول بیشتری بدست آورید، از خودتان سوال کنید، «چگونه می‌توانم پول بیشتری بدست آورم؟» سوال نادرستی برای شروع است! در عوض، از خودتان بپرسید «چگونه می‌توانم ارزش بیشتری ایجاد کنم؟”

آری لحظه بزرگی برایم بود. در یک آن تمام عقایدی که از کودکی راجع به پول داشتم خراب شد. تصور می‌کردم، پول چیزی است که در دست دیگران است، این ناعادلانه است و ما باید آن را از آنها بگیریم!

پرسیدم؛ “خوب، پس چگونه می‌توانم ارزش بیشتری ایجاد کنم؟” مطمئن نبودم که دقیقا چه اتفاقی افتاده است، اما خوشحالم او آنچه را که آموخته بود با من به اشتراک گذاشت. این جالب بود.

او با لبخند گفت: “سوال خوبی پرسیدی!” و از این سوال لذت برد. “با حل مشکلات مردم ارزش ایجاد می‌کنید و مردم را به آنچه می‌خواهند می‌رسانی! با پرسش از خودتان شروع کنید: “مردم چه مشکلی دارند؟” مردم چه می‌خواهند؟

“مردم پول بیشتر، زمان بیشتر، تعطیلات بیشتر، مهمانی، سرگرمی، ماجراجویی، خواب بیشتر، درد کمتر، برای از بین بردن بیماری‌ها، تناسب اندام، لذت جنسی بیشتر و جذاب بودن، اتومبیل، خانه، غذا، سوخت، حمل و نقل و… می‌خواهند. و حدس بزنید اگر شما می‌توانید برخی از این راه حل ها را برای آنها فراهم کنید چه می‌شود!! در عوض برای ارزشی که برای آنها ایجاد کرده‌اید به شما پول می‌پردازند، فقط برای آن‌ها ایجاد ارزش نمایید!

در واقع، هیچ کس تا به حال هیچ یک دلاری را به شخص دیگری بدون آن که انتظار داشته باشد ارزش آن را به دست آورد تحویل نداده است! در مورد آن فکر کنید آیا شما تا امروز بدون انتظار برای دریافت ارزش به کسی پول پرداخت کرده‌اید؟

کسب و کار چیست؟

ملیونر لپ‌تاپ ادامه داد “کسب و کار ایجاد ارتباط ساده بین مردم و راه حل‌ها است. هدف از یک کسب و کار انتقال ارزش به مردم است.”

“کسب و کار یک میانجی بین گروهی از افراد با مجموعه‌ای از مشکلات مشترک (بازار هدف یا بازارچه) و فراهم آوردن مجموعه‌ای از راه حل هایی است که آنها نیاز دارند(ارزش ایجاد شده آن کسب و کار).

“به عنوان مثال، افرادی که می‌خواهند وزن کم کنند، یک بازار هدف هستند. و تجهیزات ورزشی، عضویت در باشگاه، مربی، دستور العمل های رژیم غذایی و غیره، نشان دهنده ارزش یا راه حل هایی است که آنها می‌خواهند خرید کنند. نقش کسب و کار این است که بین بازار هدف و راه حل‌ها ارتباط برقرار کنند. ساده‌س!”

شکل 1.1 توضیح میلیونر لپ تاپ را نشان می دهد که چگونه یک کسب و کار با ارزش را به یک بازار هدف متصل می کند.

 

شکل 1.1: اتصال ارزش با بازار هدف

کسب‌و‌کار نمایشگر، ارزش و بازار هدف است.

کسب و کار وسیله نقلیه انتقال ارزش به بازار هدف است.

بازاریابی فرایند ارتباط بین مزایای پیش نهادی شما برای بازار هدف است.

میلیونر لپ‌تاپ با توضیح درباره مبانی کسب‌کار آموزش را به من ادامه داد. او گفت: “گاهی اوقات، به آن بعنوان یک وسیله انتقال نگاه می‌کنم که راه حل‌ها را برمی‌دارد و می‌رود و آنها را به بازار هدف مناسب منتقل می کند. ساده است!”

این یک لحظه بزرگ دیگر برای من بود. اگر من می‌خواستم پول کسب کنم، بایستی از زندگی مطالبه‌گرانه همه عالم، دست برمی داشتم و به جای آن مجبور بودم سه کار را انجام دهم:

تصمیم بگیرید به کدام گروه از مردم کمک کنید.

تصمیم بگیرید راه حل‌هایی که آنها نیاز دارند بسازید.

راه اندازی یک کسب و کار برای اتصال بازار هدف با راه حل های شما.

 

بازاریابی چیست؟

اکنون… بازاریابی چیست؟ میلیونر لپ تاپ ادامه داد.

“تبلیغات در تلویزیون؟” من جرات کردم. پاسخ مناسبی نیست، می‌دانم، اما بهتر از آن است که فقط در سکوت ایستاد و به چهره او خیره نگاه کنم.

“خوب، مطمئناً؛ این یک نوع بازاریابی است. اما به سادگی، بازاریابی فرایند ساده انتقال مزایای محصول شما به بازار هدفتان است. این چیزی عجیب و غریب نیست. بازاریابی به سادگی گفتن این جمله است: “یووهو! سلام آقای پروسپکت! من همین جا برای مشکل شما راه حلی عالی دارم! یو هو!”

او آخرین را جمله بسیار جالب و با صدای بلند مثل اردوگاه گفت. آه، حس شوخی بریتانیایی. اما منظورم این بود “اکنون که تصمیم گرفته‌اید چگونه می‌خواهید کمک کنید – به کدام گروه از مردم قصد دارید راه حل و ارزش ارایه دهید – ، اکنون باید به آنها بگویید!”

وی ادامه داد: “من امروز می‌دانم که راه‌های زیادی برای ارتباط با یک بازار هدف وجود دارد. به عنوان مثال: وبلاگ ها، بنر تبلیغاتی آنلاین ، کتاب الکترونیکی ویروسی، سرمایه گذاری مشترک، پوستر، کارت پستال، پست مستقیم، تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات رادیویی، کمپین تبلیغاتی، کتاب، تبلیغات پرداخت به ازای هر کلیک، فیلم‌های یوتیوب، تبلیغات انفرادی، مبادلات آگهی هدایای تبلیغاتی، صفحات زرد، آگهی طبقه بندی شده، نمایشگاه‌ها، کنفرانس‌ها و نمایشگاه‌های تجاری، ارائه دی‌وی‌دی رایگان، بازاریابی تلفنی، وبینار، تبلیغات روزنامه‌ای، تبلیغات مجله‌ای، تبلیغ صنعتی در تلوزیون، سایت‌های پربیننده، ارسال در انجمن‌ها، بیلبورد‌ها ، بدنه اتوبوس‌ها، حامی‌ها، بازاریابی پست الکترونیکی، و صدها نوع دیگر! ”

از او پرسیدم چگونه می‌توانم پول بیشتری کسب کنم و تا کنون او تعاریفیش از پول، تجارت و بازاریابی را با من به اشتراک گذاشته است. این روش دقیقا چالش نگاه من در مورد مسائل بود، اما من می‌خواستم بدانم چگونه می‌توانم از طریق اینترنت درآمد کسب کنم، مانند او که انجام داده بود!

بازاریابی اینترنتی چیست؟

خرید خود را نهایی کنید

“چگونه بازریابی اینترنتی انجام می‌شود؟ پس بازاریابی اینترنتی چیست؟” مشتاق به یادگیری پرسیدم.

“سوال بزرگ: بازاریابی اینترنتی به سادگی بازاریابی است… که در اینترنت انجام می‌شود! واقعا این ساده است. این به دو چیز ساده می‌انجامد: ترافیک و تبدیل. ما ترافیک را به سمت وب سایت‌هایی که مردم در آن خرید یا یک اشتراک دارند حرکت می‌دهیم.”

میلیونر لپ‌تاپ این نمودار ساده را به تصویر کشید تا توضیح دهد چگونه به لطف لپ‌تاپ می‌توانید در سال به بیش از یک میلیون دلار برسید (به شکل 1.2 مراجعه کنید).

شکل 1-2 نمودار میلیونر لپ‌تاپ

سپس میلیونر لپ‌تاپ کسب و کار خود را برای من توضیح داد، با یک استعاره ساده که می‌توانستم درک کنم. او گفت آنچه انجام داده، مانند گرفتن مشتری برای یک نانوایی بود.

“یک نانوایی را در یک خیابان شلوغ تصور کنید. اگر 100 نفر از کنار آن نانوایی رد شوند، این “ترافیک” است. اگر 10 نفر از این 100 مشتری بالقوه چیزی را خریداری کنند، این به معنی تبدیل مشتری بالقوه به خریدار نهایی است. ده نفر از 100 بازدید کننده، نمایشگر نرخ تبدیل 10 درصدی است.

“اگر این 10 مشتری به طور متوسط 15 دلار هزینه کنند، نانوا 150 دلار از این 100 بازدید کننده دریافت خواهد کرد. این درآمد 1.50 دلار برای هر بازدید کننده است.

“این دقیقا همانند جهان آنلاین است. سه چیز اصلی که ما به آن نگاه می‌کنیم، عبارتند از ترافیک، نرخ تبدیل و درآمد به ازای هر کلیک.

“سه عدد مهم که من همیشه در کسب و کار اینترنتی‌ام نگاه می‌کنم عبارتند از:

چند نفر روی پیوند من کلیک کرده و بازدید کننده وب‌سایتم شده‌اند؟ (ترافیک)

چه تعداد از بازدیدکنندگان تبدیل به یک خریدار نهایی شده اند؟ (نرخ تبدیل)

و چه میزان درآمد به ازای هر بازدید کننده کسب کرده ام؟ (درآمد به ازای هر کلیک یا EPC)

“به عنوان مثال، هر بازدیدکننده‌ای که به یک وبسایت می رود ممکن است به ارزش 10 سنت برای شما باشد یا ممکن است ارزش یک دلار برای شما داشته باشد یا به طور متوسط برای شما 10 دلار باشد. این بستگی به فروش شما دارد، به چه کسی می فروشید و چگونه آن را فروختید.

“چیز عالی این است که اگر شما این سه عدد را درک کنید، هر روز می‌توانید درآمد خود را افزایش دهید. افزایش درآمد شما در حال حاضر در کنترل شماست! چطوره؟ ساده است:

شما می‌توانید ترافیک خود را افزایش دهید.

شما می‌توانید نرخ تبدیل خود را بهبود ببخشد.

شما می‌توانید درآمد خود را در هر کلیک بهبود ببخشد.

شما می‌توانید محصولات بیشتری را به مشتریان خود ارائه دهید.

“برگردیم به مثال نانوایی:

یک نانوایی نیاز به تعداد ثابتی بازدیدکننده از فروشگاه خود دارد.

او برای فروش محصولات موجود در فروشگاه خود (نرخ تبدیلش) نیاز به درصدی از آنها دارد.

نانوا با تولید و عرضه محصولش دقیقا چیزی که انتظار داشت ارزش ایجاد می کند: نان و محصولات پخته شده!

از فروشگاه جالب‌تر محصولاتش هست، درصد بالایی از بازدید کنندگانش در فروشگاهش پول پرداخت می‌کنند! ”

 

“ساده است!” به عنوان میلیونر لپ‌تاپ دوست داشتم بگویم.

با 400 کلیک در روز استقلال مالی شروع می شود

میلیونر لپ تاپ ادامه داد”من اعتقاد دارم که استقلال مالی با 400 کلیک در روز آغاز می شود”.

“اگر شما 0.25 تا 0.50 دلار به ازای هر کلیک دریافت کنید، و 400 بازدید کننده در روز بر روی لینک آنلاین‌تان بدست آوردید، نشان دهنده 100 تا 200 دلار کمیسیون یا فروش روزانه است. این مبلغ 3000 دلار تا 6000 دلار در ماه است.

“به هر حال، حتی اگر شما به طور متوسط 0.15 دلار به ازای هر کلیک بدست آورید، شما 60 دلار در روز می‌سازید!

“برای اکثر مردم سراسر جهان، درآمد 60 تا 100 دلار در روز در اینترنت (1800 تا 3000 دلار در ماه) به معنی پرداخت اجاره بها یا وام مسکن، صورتحساب‌ها، غذا، سوخت ماشین و غیره است. این پوشش دهنده همه نیازهای اساسی آنها و خانوادهشان است.”

وی افزود: “برای کارآفرینان لپ‌تاپ، ترافیک، جریان حیاتی کارشان است.”

“ترافیک=پول” او همیشه تکرار می کرد. “و با این منطق، ترافیک رایگان=دریافت پول رایگان!”

“من می‌فهمم!” با صدای بلند فریاد زدم: من مشتاقم من می‌خواهم آنلاین پول بدست آورم.

“عالی”، او ادامه داد. “اکنون که کمی درباره کارآفرینان موفق لپ‌تاپ توضیح دادم، شما آماده یادگیری اولین استراتژی کسب و کار اینترنتی خود هستید.”

خرید خود را نهایی کنید